چهار - پنج سال همکارم بود و مثل خواهر بزرگم
توی کارهای فرهنگی و امورات کتابخانه ی شهر و روستایمان کمکم کرد و راهنمایی...
کم خونی داشت و بیمار هموفیلی بود...
چند روز پیش رفت توی کما...
و امروز از بلندگوی مسجد شنیدم :
"انّا لله و انّا الیه راجعون"
صغری زاهدی به رحمت خدا رفت...
در 28 سالگی...
به او مدیونم... و من ماندم و بار دینی که سنگین می نماید بر دوشم...
عجیب بغض دارم ... عجیب...
خدایا !
به او روحی شاد و به ما صبر عطا کن... اندکی صبر بییشتر...
با فاتحه ای روحش را شاد کنید...
آرزویم اینست :
نرود اشک به چشمان تو هرگز؛
مگر از شوق زیاد...
درود...*
نظرات شما عزیزان:
ريحان
ساعت14:10---29 بهمن 1392
سلام بهتون تسليت ميگم انشاله غم آخرتون باشه
پاسخ: سلام و عرض ادب... سپاسگزارم... ممنونم... شاد باشید و موفق...
نازنين
ساعت23:17---27 بهمن 1392
سلام حالتون خوبه؟؟واقعا متاسفم.....تسليت ميگم...ايشاا... خدا به خانواده ي بزرگوارشون و به شما صبر بده...و الهي ازين به بعد فقط بهتون تبريك بگيم و شاد ببينيمتون...
يا علي....
پاسخ: سلام و عرض ادب... ممنونم... سپاسگزارم ... ان شاالله ما هم شادیا و موفقیتاتون رو بهتون تبریک بگیم و همیشه سالم باشید و موفق... ممنون که تو اوقات کمی که هستید به نوشته های بنده ابراز لطف می کنید... درود بر شما ... یا علی...
محیا
ساعت11:02---24 بهمن 1392
سلام. بهتون تسلیت میگم
انشاالله روح پاکشون در رحمت باشن و همیشه شاد.
داغ عزیز خیلی سخته میدونم. چون منم عید همین امسال عموی ماهمُ که درست مثل دوستم بود از دست دادم...
باز هم تسلیت میگم
پاسخ: سلام... متشکرم... ان شاالله... بنده هم هرچند دیر اما بهتون تسلیت میگم... ان شاالله که روح عموی گرامیتون شاد و در آرامش... بسیار سپاس ...